کد مطلب:134060 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:122

زیاد هم پیاله ی یزید
مورد دیگر كه فرزند معاویه باز از می و لذت آن سخن به میان


می آورد و هنگامی است كه با استاندار كثیف كوفه شبی را مست به صبح می آورد و اشعاری می سراید كه در آن، ضمن خواستن شراب از ساقی عبداللَّه بن زیاد را مدح می كند و جنایات او را می ستاید، ابن جوزی می نویسد:

«پس از حادثه ی كربلا یزید فرزند زیاد را نزد خود خواند و اموال بسیار و هدایای فراوان به دو بخشید و او را نزد خود مقرب ساخت و به وی رفعت و مقام عطا نمود، او را ندیم خود ساخت و به وی اجازه داد كه نزد زنان و بر حرمسرایش داخل شود، و شبی را یزید (كنار ابن زیاد) مست بود در آن هنگام به نغمه سرایان و موسیقی دانان گفت بنوازید و برای ما غنا بخوانید. سپس خود بالبداهه خطاب به ساقی اشعاری سرود و در آن چنین گفت: «ای ساقی به من شرابی بنوشان كه قلب مرا نشاط بخشد و سیراب گرداند، سپس جام را پر كن و مانند همان شراب را به پسر زیاد بده آن كسی كه صاحب سر و راز دار من است، همان كس كه كار خلافت و غنیمت برای من با دست او محكم گردید، این پسر زیاد كه كشنده ی آن مرد خارجی (!!!) یعنی حسین است و كسی است كه به وحشت انداخت در دل دشمنان و حسد ورزان بر من!.